شعر بی نام(1)
رفتن تو براي دلم چه غريب بود
اينکه دگر مرا دوست نداشتي عجيب بود
تو که پيوند داده بودي دل مرا با عشق
چشم هايت براي درد دلم چون طبيب بود
تو که با نگاه هاي من حرف مي زدي
باورم نمي شود که نگاهت فريب بود
اولش شرم از تماشاي من داشتي جنس و رنگ نگاهت نجيب بود
رفتي و با غمت ماندم و رودي از اشک
چشم من ديگر از ديدنت بي نصيب بود
باورم نمي شود من تو را با کسي ديدم آنروز
آه خداي من چه کنم او رقيب بود
چشم هاي زارو حال بيمارم از نديدنت
مثل فصل خزان يک درخت سيب بود
مي پذيرم کسي ديگري را تو مي خواهي
قهر تو چون کشیدن دلم به صلیب بود
بهار بانو
۲/۱۰/۸۴